کد مطلب:154047 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:132

امام پیراهن کهنه می طلبد
امام كه می بیند لحظه به لحظه به شهادت نزدیك می شود به خیمه گاه تشریف آورد و فرمود: اتیونی بثوب خلق لا یرغب فیع احد.

«جامه كهنه ای برایم بیاورید كه هیچ كس به آن رغبت نكند» تا زیر جامه ام بپوشم تا پس از شهادت از بدنم خارج نكنند. جامه ای آوردند كه تنگ بود حضرت نپذیرفت و فرمود: ذلك لباس من ضربت علیه الذله. «این لباس یهودیان است كه قلم ذلت بر آنان جاری شده است» جامه دیگری آوردند و امام نیز چند نقطه آن را پاره كرد و در زیر لباسهایش پوشید لیكن دشمن از آن هم چشم پوشی نكرد ابجر بن كعب آن را از بدن حضرت خارج نمود و حسین را برهنه گذاشت، خدای قهار او را مورد خشم خود قرار داد، دستهای


ابجر در تابستان مانند چوب خشك می شد و در زمستان تازه می گشت لیكن مرتب چرك و خون از آن جاری بود [1] .


[1] حياة الحسين 282:3 - بحار 54:45 - طبري 364:7 - نفس المهموم ص 360 - كامل 78:4.